شهاب قهرمانی برخی از خصوصیات و منش های انسانی نه تنها به شخص زیان می رساند، بلکه جامعه را نیز با خسارت های جبران ناپذیری مواجه می سازد. از جمله این خصلت ها می توان به تنبلی اشاره کرد که در آیات و روایات اسلامی از آن به عنوان یک رذیلت اخلاقی و نا هنجاری رفتاری یاد شده است؛ زیرا اسلام بنیاد انسان را بر پایه کار و تلاش تعریف می کند و هرگونه کوتاهی و کسالت و تنبلی را به معنا و مفهوم، سیر و حرکت در مسیر ضد کمالی بر می شمارد. از این رو به عناوین مختلف و اشکال گوناگون با خصلت زشت تنبلی مبارزه می کند. نویسنده در این مطلب کوشیده است تا با واکاوی در آیات و روایات، تحلیل و تبیین قرآن را از این مسئله ارائه داده و راهکارهای مبارزه با آن را نشان دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم. تنبلی، حرکتی ضدکمالی قرآن در بیان فلسفه وجودی انسان و آفرینش وی به این توجه می دهد که انسان موجودی است که همه توجه اسمای کمالی الهی را در خود دارا می باشد و تنها کاری که باید در دوره زندگی کوتاه مدت خویش انجام دهد، فعلیت بخشی به این ظرفیت اسمایی است تا بتواند در جایگاه کمال، به عنوان جانشین و خلیفه الهی قرار گیرد. از این رو تلاش و کوشش به عنوان «کدح» در آیات قرآنی مطرح می شود تا بیانگر این نکته باشد که انسان تنها از این طریق می تواند به کمال دست یابد و از نواقص وجودی رهایی یابد. این که در آیه6 سوره انشقاق از تلاش و کدح انسان تا زمان لقای الهی سخن به میان آمده است به این معناست که انسان تنها زمانی می تواند به لقاءالله برسد که اسمای سرشته در ذات خویش را به تلاش و کوشش، فعلیت بخشد و این گونه مفهوم تقرب الی الله را معنا و تحقق وجودی دهد. خداوند می فرماید: یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملافیه؛ ای انسان، حقاً که تو به سوی پروردگار خود بسختی در تلاشی، و او را ملاقات خواهی کرد. در این آیه مخاطب، همه انسان ها هستند بی آن که تفاوتی میان زن و مرد و یا کافر و مؤمن گذاشته شود. این تلاش و کوشش برای همه انسان به عنوان یک امر طبیعی مطرح شده است؛ زیرا انسان ها به حکم دایره وجودی «انالله و اناالیه راجعون» از خداوند آمده و به سوی او باز می گردند و تنها تفاوت در نحوه و چگونگی بازگشت و لقاءالهی است. به این معنا که انسان های مؤمن به سوی رضوان الهی بازمی گردند و از جنت صفات و ذات بهره مند می شوند و انسان های کافر به سوی دوزخ و اسمای جلالی الهی می روند. به سخن دیگر، همه انسان ها همانند همه موجودات هستی در مسیر الهی بازگشت قرار دارند و به طور طبیعی تلاش جانکاهی را متحمل می شوند، با این تفاوت که برخی از این ها به سوی اسمای جلالی و برخی دیگر به سوی اسمای کمالی مرکب از جلال و جمال باز می گردند. در آیات قرآنی یکی از مأموریت ها و مسئولیت های بشری آبادسازی زمین دانسته شده است. (هود آیه61) این بدان معناست که انسان برخلاف دیگر موجودات نه تنها باید در فرآیند دست یابی به کمالات، خود را مدنظر قراردهد، بلکه مسئولیت دارد تا موجودات دیگر را نیز به کمال شایسته و بایسته خودشان برساند. از این رو به عنوان خلیفه الهی مسئولیت دارد تا هر اسمی را که در خود فعلیت بخشیده با بهره گیری از همان اسم، جهان پیرامون خویش را بسازد و اصلاح کند و آن ها را به سوی کمال شایسته شان برساند. براین اساس هرگونه مخالفت با مسئولیت و یا کوتاهی در حرکت طبیعی به سوی کمال و تقرب الی الله به معنای حرکت ضد کمالی تلقی و تعبیر می شود و به عنوان امری مذموم و ناپسند و منکر معرفی می گردد. چیستی تنبلی اما این که تنبلی به چه رفتاری اطلاق می شود، شاید برای همگان امری روشن باشد و نیازمند توضیح و تفسیر نباشد. با این همه برای این که با ابعاد مسئله به خوبی آشنا شویم و راهکارهای درستی را برای تغییر حالت و یا صفت و خصلت ارایه دهیم ناچاریم در آغاز این مطلب نگاهی گذرا به چیستی و مفهوم آن داشته باشیم. چنان که در فرهنگ های فارسی آمده، تنبلی به معنای تن پروری، بی کارگی، کاهلی و اهمال و سستی به کار رفته است. (فرهنگ فارسی ج1 ص1147) در فرهنگ قرآنی، واژگانی چون کسالی، بطا و قاعد در این معنا و مفهوم به کار رفته است. شاید شما هم بارها تصمیم جدی برای انجام کاری گرفته اید ولی آن را نیمه کاره رها کرده اید! و با خودتان گفته اید من بی اراده هستم، تنبل هستم یا دیگران شما را فردی می دانند که در کارتان پشتکار و ثبات لازم را ندارید. در حقیقت تنبلی را نوعی سستی و تکاسل و عدم اهتمام به کار تعریف کرده اند. این که کاری را اصولا شروع نمی کنید و یا آن را به وقت دیگری می گذارید و یا در نیمه های کار، آن را رها کرده و به سوی کار دیگری می روید، همه این ها نشانه هایی از وجود تنبلی در شخص است. در این حالت است که شخص به دنبال توجیه تنبلی خویش برمی آید و با خود و یا در برابر اعتراض دیگران عبارت هایی از این دست را همواره تکرار می کند که این امر ناخوشایند است، دیر شده است، زیر فشار بهتر کار می کنم، خیلی زود است، امروز که خیلی دیر شده است، دیرتر هم انجام بدهم اتفاقی نمی افتد، ممکن است خجالت بکشم، ممکن است مؤثر واقع نشود، وقت بیشتری می خواهد، تا شروع کنم مزاحمی از راه می رسد و... در حقیقت همه اینها، شعارها و توجیه هایی است که اغلب ما در توجیه تنبلی و دفع الوقت به کار می بریم و به جای اقدام عملی و عمل گرایی، به ذهن گرایی متوسل می شویم و خود فریبی را جایگزین کار می کنیم. تعبیر تعبیر قرآن از تنبلی به قعود و نشستن، از آن روست که شخص در چنین حالتی دست از تلاش برمی دارد و دور شدن از کار را بر عمل ترجیح می دهد. برهمین اساس خداوند واژه مجاهد را در برابر قاعدین در آیات قرآنی به کار می برد تا نشان دهد که تنبل و قاعد در حقیقت از تلاش و مجاهدت دست می شوید و از عمل می گریزد. این گونه است که شخص در مقام توجیه و فریب خود برمی آید و گاه از مشکل گرمای تابستان و یا سرمای زمستان می گوید و یا این که از فقدان ابزارهای لازم و امکانات می نالد، چنان که آیات قرآنی در توجیه برخی از تنبلی های اهل قاعدین بدان اشاره دارد. این در حالی است که شخص، خود، آگاه است که عامل اصلی عدم عمل، هیچ یک از توجیهات نبوده است بلکه عامل اصلی همان تنبلی و موانع ذهنی و روانی است که وی را از انجام عمل باز می دارد. عواملی مانند عدم تمایل به قبول زحمت و یا ناراحتی، ترس از شکست، ترس از موفقیت، عزت نفس کم، ملالت، خجالت و موانع شناختی مانند اطلاعات ناکافی، مشخص نبودن اولویتها، تردید، ناتوانی در درک اقدام به جا و به موقع و شرایط محیطی مانند سردرگمی، سروصدا، فشار کاری بیش از اندازه و موانع جسمانی مانند خستگی و استرس و... به بروز تنبلی کمک می کند. تنبلی از کجا شروع می شود؟ روان شناسان معتقدند تنبلی وقتی به وجود می آید که امکان برنامه ریزی برای آینده وجود داشته باشد. آن چیزی که باعث می شود به انجام کار ادامه دهیم، آینده نگری است. بعضی آدم ها آینده نگرترند. آنها بدون اینکه گرسنه یا تشنه باشند، با انگیزه زیادی کار می کنند. این آدم ها به بقیه می گویند تنبل. بعضی روزها ما برای رسیدن به اهداف بلند مدت مان، مجبور می شویم از لذت های ساده روزانه مان بگذریم؛ آن وقت است که احساس می کنیم مورد ظلم واقع شده ایم چون ذهن ما به انگیزه های آنی پاسخ می دهد. خوابیدن، کار نکردن، نشستن و تماشای برنامه های تلویزیون برای ما خوشایندتر از کارهایی هستند که قرار است چند ماه یا چند سال بعد نتیجه اش را ببینیم. تنبلی آسیب نیست؛ در واقع یک حس عدم تمایل به مصرف انرژی وجود دارد. اما در دوره ای که ما در آن زندگی می کنیم و لازم است کارایی مان بالا باشد، تنبلی باعث آسیب و ناراحتی می شود. چرا از انجام کار طفره می رویم؟ طفره رفتن و از زیر کار در رفتن وقتی پیش می آید که تصور کنیم کارها خیلی سخت و دشوار است؛ آن وقت است که با خودمان می گوییم بهتر است این کار را فردا انجام دهیم. بعضی روان شناسان می گویند این مشکل بعد از انقلاب صنعتی- که نیاز به برنامه ریزی بیشتر شد- به وجود آمده است. کارشناسان علوم رفتاری می گویند ما کارهایی را که زودتر جواب می دهند ترجیح می دهیم. درس خواندن برای امتحانی که ماه ها بعد قرار است برگزار شود، به اندازه بازی شطرنج برای ما لذت بخش نیست. ما نمی توانیم درباره آینده باز خورد آنی داشته باشیم چون ممکن است اطمینان مان را نسبت به توانایی انجام کار از دست بدهیم، احساس کنیم تلاش برای رسیدن به اهداف بلندمدت کاری سخت و غیرقابل تحمل است و بعد هم فکر کنیم بد نیست زندگی عادی مان را ادامه دهیم. در واقع همین تمایل ما به سکون، باعث می شود تصور کنیم این کار، کار سخت و دشواری است و نمی توانیم از عهده آن بر بیاییم. در حقیقت تنبل کسی است که از مسئولیت های واقعی و نقش های اجتماعی و فردی خود می گریزد و می کوشد تا با دوری از کار کردن، لذت های زودگذر را به دست آورد. دانش آموزی که درس نمی خواند و به فوتبال و بازی با رایانه و یا اموری از این دست علاقه نشان می دهد، در حقیقت تصویر روشنی از هدف و فلسفه زندگی و یا دست کم دانش آموزی ندارد؛ زیرا به نظر وی اهدافی چون دکتر و مهندس شدن اهداف واهی و خیال پردازانه است که نمی تواند جایگزین لذت های آنی او شود. بنابراین اگر ریشه تنبلی را بخواهیم از لحاظ روان شناسی بررسی کنیم به این نکته می رسیم که تصویر ذهنی درست برای کاری که به شخص محول شده وجود ندارد و او به سبب همین نمی تواند آن را هدف خویش قرار دهد و انگیزه حرکتی وی را برانگیزد. بنابراین می بایست برای هر کاری، تصویر ذهنی با اهداف و کارکردها و کمالات آن وجود داشته باشد تا انگیزه ها و اراده و اشتیاق و عزم جدی برای انجام کار نیز پدید آید. طفره رفتن دانش آموز از درس خواندن و به جای آن علاقه و اشتیاق وی به دیدن فیلم و بازی کردن به سبب آن است که تصویر درستی از فیلم و بازی کردن با رایانه در ذهن دارد که از جمله آن لذت بخشی بازی می باشد. بنابراین باید چنین تصویر ذهنی را در ذهن دانش آموز پدید آورد تا وی مشتاق به خواندن درس شود. فقدان اراده، علت تنبلی ها برای تنبلی علل و عوامل مختلفی در روان شناسی مطرح شده است که یکی از آن ها عدم وجود اراده و عزم جدی برای انجام کاری است. علل و عوامل بی ارادگی و عزم جدی را می بایست در امور زیر جست وجو کرد. 1-کمال گرایی: کمال گرایی موجب میشود که کاری را بدون عیب و نقص انجام دهیم، لذا با مشاهده کوچکترین نقطه ضعفی، از کارمان دست کشیده آنرا رها میکنیم و به حساب بی ارادگی می گذاریم. همچنین ما از خودمان دو نوع تصور داریم: یک: آنچه که در عالم واقع هستیم.(خود واقعی)؛ دو: آنچه که به صورت ایده آل و آرمانی می خواهیم باشیم. (خود ایده آل) بیشتر افراد این دو نوع خود را با هم خلط میکنند و قادر به بازشناسی آن دو از هم نیستند. افراد کمال گرا، خود ایده آلی یا آرمانی را بسیار بالا می گیرند و توجه کمی به خود واقعیشان دارند. لذا با تلاش هایشان قادر نیستند این فاصله را پر کنند و به آرزوهایشان جامه عمل بپوشانند، لذا کار را نیمه کاره تمام می کنند و آنرا به حساب بی ارادگی و عدم پشتکار می گذارند. این افراد باتوجه به توانائی های واقعی و موجودشان، باید اهدافی متناسب با توانشان را انتخاب کنند که با تلاش متعارف بتوانند به آن دست یابند. 2-هیجان مداری به جای عقل مداری: بیشتر افراد عادت دارند در لحظات برانگیختگی هیجانی و عاطفی مثل خشم، ترس، شهوت، اضطراب، غم، شادی و... تصمیم های افراطی بگیرند. لذا با پایان یافتن آن هیجان زودگذر، انرژی لازم برای ادامه کار نیز از بین می رود و فرد از ادامه کار باز می ماند. در عوض اگر فرد، تصمیم گیری خود را به وقت مناسبی موکول کند که باتوجه و تمرکز و بصورت مستدل و همه جانبه تصمیمی را اتخاذ کند، آنگاه باتوجه به نقاط ضعف و قوت تصمیم خود برنامه ای عملی را، در جهت رسیدن به آن اهداف پیش بینی می کند و این به ثبات عمل وی کمک خواهد کرد. 3-تاثیرپذیری از مشوق های بیرونی و ضعف انگیزه (درونی) شاید تجربه کرده باشید که تحت تاثیر یک سخنران حرفه ای یا یک کتاب به انجام کاری برانگیخته شده اید. ولی پس از مدتی همه را کنار گذاشته اید و خود را بی اراده خوانده اید. در حالیکه مشوق های بیرونی وقتی میتوانند تاثیر پایدار بر فرد بگذارند که فرد، انگیزه لازم و کافی را جهت انجام کاری داشته باشد. همچنین سایر شرایط فراهم باشد. فرض کنید فردی که سیر است (انگیزه گرسنگی ندارد) را با به به و چه چه به سوی یک غذای لذیذ و خوشمزه راندیم. ولی پس ازخوردن چند لقمه آن را به کنار می گذارد. در صورتیکه با برانگیختن انگیزه (ایجاد گرسنگی) در فرد، با کمترین تشویقی فرد به سوی غذا میرود و تا سیر شدن کامل نیز، آن غذا را میخورد. به عنوان مثال شاید فردی را دیده باشید که برای یکساعت مطالعه هزار بهانه می گیرد و خوابش می برد، همین فرد در همان زمان در یک پارتی شبانه حاضر میشود و گاهی تا صبح بیدار میماند. این به خاطر آن است که فرد انگیزه های آنی لذت طلب خود را سیراب می کند. در حالیکه انگیزه های دیگر وی دور از دسترس و نسیه میباشند. خلاصه این که: قبل از اقدام به یک فعالیت، باید از انگیزه واقعی خودآگاه باشیم و ببینیم منظور ما از آن فعالیت، کسب چه هدف و به چه منظوری است. 4-رعایت نکردن علل زیر بنائی اراده: برای بوجود آمدن اراده، نیاز به علل زیربنائی آن است، چونکه اراده معلول است نه علت. اگر اراده تان سست و شکست پذیر است و از آن در رنجید پس به دنبال علل آن مثل عدم انگیزه، بی برنامگی، اعتیاد راحتی و سایر علل باشید. تنبلی، عامل فقر همان گونه که کار و تلاش عاملی اصلی دارایی و ثروت در همه زمینه های کمالی، مادی و معنوی و دنیوی و اخروی است، تنبلی عامل اصلی فقر و نداری در همه این عرصه ها و حوزه هاست. کسی که تلاش می کند، به مقامات کمالی می رسد و از نواقص وجودی و عیوب رهایی می یابد. در زندگی با تلاش و کوشش به ثروت و دارایی می رسد و در دنیا علم و دانش کسب می کند و راه های بهره گیری از هر چیز و وسیله ای را می آموزد و از آن برای امنیت و آسایش خویش سود می برد. اما کسی که راه تنبلی و تکاسل را در پیش می گیرد جز فقر چیزی را درو نمی کند و درخرمنگاه خویش جز حسرت گرد نمی آورد. امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: ان الاشیاء لما ازدوجت ازدوج الکسل و العجز فنتجا بینهما الفقر؛ هنگامی که موجودات جفت شدند تنبلی با ناتوانی با هم جفت و زوج شدند که فرزند آن ها فقر است. (کافی، ج5، ص 86) اگر کسی به جایی رسید و چیزی از دنیا و آخرت از کمال و کمالیات به دست آورد، تنها از راه تلاش و مجاهدت و ترک تنبلی و راحت جویی بوده است. از امام باقر(ع) روایت است که فرمود: ایاک و التوانی فیما عذر لک فیه؛ از سستی و تنبلی در کارهایی که در ترک آن عذری نداری بپرهیز که انسان با تنبلی به جایی نمی رسد. (بحارالانوار، ج78، ص 164) در روایت است که یکی از اصحاب رسول اکرم(ص) زندگی اش بسیار سخت می شود و به تهی دستی گرفتار می آید، به اندازه ای که همسرش گفت: ای کاش به حضور پیامبر(ص) می رفتی و از او چیزی می خواستی. آن شخص نزد پیامبر(ص) می رود ولی هنوز سخنی بر زبان نرانده بود که پیامبر(ص) فرمودند؛ من سالنا اعطیناه و من استغنی اغناه الله؛ هر کسی از ما چیزی بخواهد به او می دهیم ولی اگر بی نیازی جوید، خداوند او را بی نیاز سازد. صحابی با خود گفت: ما یعنی غیری؛ مقصود این سخن جز من کسی نیست. پس بی آن که درخواستی کند به خانه اش بازگشت و سخن پیامبر(ص) را به همسرش گفت. زن گفت: پیامبر(ص) نیز بشری چون ماست. نزد او برو و وضعیت خود را بیان کن. صحابی دوباره به سوی پیامبر(ص) رفت و هنوز سخنی نگفته بود که آن حضرت دوباره همان جمله را تکرار کرد. صحابی دوباره بازگشت و سخن پیامبر(ص) را نقل کرد. زن دوباره او را وادار کرد تا نزد آن حضرت برود و درخواست خود را به طور مستقیم عرضه کند. اما چون بار سوم بازگشت بی آن که سخنی بگوید همان سخن را از پیامبر(ص) شنید. صحابی تصمیم گرفت که دست از بی کاری و تنبلی بشوید و کاری را انجام دهد. از این رو به نزد همسایه ای رفت و تیشه ای را امانت گرفت و به سوی دشت رفت و مقداری خار و خاشاک گرد آورد و به مدینه برد و فروخت. از آن غذایی را خرید و به خانه برد. روزهای دیگر نیز چنین کرد تا آن که برای خود تیشه و دو شتر و غلامی خرید و این گونه ثروت مند شد. روزی خدمت پیامبر(ص) آمد و ماجرای کار و درآمد خود را به عرض پیامبر(ص) رسانید و این که سه بار نزدشان آمد تا درخواست کمکی نماید. پیامبر(ص) فرمودند: قلت لک من سالنا اعطیناه و من استغنی اغناه الله، من به تو گفته بودم که هر کسی از ما چیزی بخواهد به او می دهیم ولی اگر (از خلق) بی نیازی جوید، خداوند او را بی نیاز سازد. (اصول کافی، ج3، ص 208) خداوند در قرآن می فرماید که برای انسان چیزی جز سعی و تلاش نیست: لیس للانسان الا ما سعی (سوره نجم آیه 39) بنابراین هر چه انسان دارد همان عمل و کارش است. نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد پیامبر اکرم(ص) عامل عصیان پروردگار را شش خصلت از جمله تنبلی برمی شمارد و می فرماید: اول ما عصی الله تبارک و تعالی بست خصال: حب الدنیا و حب الرئاسه و حب الطعام و حب النساء و حب النوم و حب الراحه ؛ اولین بار که خداوند تبارک و تعالی را نافرمانی کردند، به سبب شش خصلت بود که عبارت از دوست داشتن دنیا و ریاست و غذا و زن و خواب و آسایش و رفاه طلبی بود.(وسایل الشیعه، ج11، ص 962) قرآن نسبت به تنبلی افراد در مواردی چون جهاد و نماز و برخی از اعمال عبادی دیگر توجه داده است. از نظر قرآن ریشه تنبلی در اموری چون جهاد و اعمال و تکالیف سخت و دشوار را می بایست در شک و تردیدی دانست که آنان نسبت به خدا و دین دارند. فقدان ایمان کامل موجب می شود تا شخص نسبت به تکالیف سخت و دشوار واکنش مثبتی نشان ندهد و با برخورد سرد خود، آن را به کناری نهد؛ زیرا کسانی که به خدا و آخرت ایمان دارند، می کوشند تا به آموزه های دستوری خدا و قرآن و پیامبران عمل کنند. شک و تردید در خدا و یا آخرت موجب می شود تا تکاهل و تسامح و تنبلی را پیشه خود قرار دهد و با جان و مال به دفاع از دین خدا و آموزه های آن نپردازد.(توبه آیه 54 و 64) تنبلی، ضایع کردن حقوق انسان تنبل نه تنها حق و حقوق خود را ضایع می سازد بلکه حقوق دیگران را نیز نادیده گرفته و تباه می کند؛ زیرا خداوند به انسان حقوقی داده است که شخص با تنبلی آن را از بین می برد؛ چنان که حقوق دیگران را ضایع می کند؛ زیرا هر کسی در اجتماع نقش و مسئولیت هایی دارد که می بایست انجام دهد مانند حقوق والدین و حقوق همسران که در صورت تنبلی، حق آنان تباه می شود و باید در دنیا و آخرت پاسخ گو باشد. قرآن و ریشه های تنبلی قرآن ریشه و خاستگاه دیگری برای تنبلی نسبت به دین و آموزه های آن معرفی می کند. از نظر قرآن عامل دیگر تنبلی در افراد در ثروت و رفاه زیاد آنان است. برخورداری از ثروت و امکانات مادی موجب می شود که شخص از کارهای سخت و دشوار بگریزد به ویژه آن که آن کار ارتباط تنگاتنگی با جان و مال او داشته باشد و او را در سختی جانکاهی قرار دهد. (توبه آیه 68) از دیگر علل و عوامل تنبلی نسبت به آموزه های دینی دنیا طلبی و دل خوش داشتن به زندگی دنیاست؛ از این رو شخص حاضر نیست تا کارهای سختی را در پیش گیرد و از جان و مال خود مایه گذارد. (توبه آیه 83 و 58) در تحلیل قرآن کسانی که به دین اسلام، ایمان کاملی ندارند و یا منافق هستند گرفتار تنبلی می شوند و این گونه است که در نماز گزاردن (نساء آیه 241)، جهاد در راه خدا (آل عمران آیه 761 و 861) و امور دیگری که سخت و دشوار است تنبلی می کنند. قرآن به مومنان و منافقان و دیگرانی که در حوزه دین تنبلی می کنند هشدار می دهد که این گونه رفتار موجب حسرت و ندامت دیر و یا زود می شود که راه گریزی از آن نخواهند داشت. زودهنگام آن این خواهد بود که دشمنان بر ایشان چیره شوند و یا از بهره های مادی و معنوی آموزه ها و عمل به موزه های قرآنی بی بهره بماند و در آخرت نیز دچار خشم و عذاب الهی گردند. (نساء آیه 27 و 37) راه رهایی از تنبلی با نگاهی به آیات قرآنی می توان دریافت که ریشه تنبلی عدم درک درست از شرایط و وضعیت و موقعیت فرد است. این مسئله اختصاص به حوزه دین ندارد و هر کسی که درباره مسئله و یا موضوعی دچار تنبلی شود و اقدام به کار و عملی نمی کند و در گوشه ای می خزد، او در حقیقت شرایط و وضعیت خود را درک نکرده است. دانش آموزی که فایده درسی را درک نکرده است نسبت به آن واکنش درستی نشان نمی دهد و حاضر نیست تا آن را بیاموزد و این گونه نسبت به آن و یا همه دروس تنبلی می کند. بنابراین ایجاد انگیزه و تغییر در نگرش دانش آموز می تواند وی را نسبت به موقعیت خود و موضوع آگاه سازد. قرآن مسئله را به سمت و سوی ایمان می کشد و به این نکته اشاره می کند که ریشه و خاستگاه تنبلی را می بایست در تحلیل نادرست بینشی و نگرشی فرد دانست. از آن جمله نگرشی که نسبت به دین و یا آخرت و خدا دارد و یا به دانش خاصی نگرشی منفی نشان می دهد. از این رو قرآن برای ایجاد تلاش در فرد می کوشد تا نگرش و بینش وی را نسبت به مسئله تغییر دهد. کسی که بینش و نگرشی درست به مسئله ای بیابد می کوشد تا به هر وسیله ای شده آن را به دست آورد. این گونه است که کارهای سختی چون جهاد و نماز بر وی آسان می شود و روزه و حج را به آسانی در هر شرایطی انجام می دهد. بنابراین تغییر نگرش و بینش می تواند موجب شود تا شخص از تنبلی رهایی یابد و به آدمی سخت کوش و پرتلاش تبدیل گردد. والدین و اولیا و مربیان نوجوانان نیز می بایست به مسئله تغییر نگرش آنان توجه داشته باشند و با ایجاد علاقه و انگیزه آنان را به سوی تلاش و کوشش سوق دهند. می توان به جای سرکوفت و هشدار و تهدید، با تغییر نگرش و با ابزار درونی و مهار باطنی، شخص را به موضوع علاقه مند کرد تا انگیزه درونی، وی را وادار به تلاش نماید. قرآن هم چنین می کوشد تا با تغییر در نگرش کلی انسان نسبت به دنیا، آن را ابزار و راهی برای تعالی نشان دهد. این تلاش از آن رو صورت می گیرد که تغییر نگرش می بایست در دو حوزه کلی و جزیی انجام گیرد. مسئله دیگری که قرآن به آن توجه می دهد مسئله رفاه طلبی است. دنیا زدگی و رفاه زیاد شخص را تنبل می کند. بسیاری از خانواده ها درباره کودکان دچار اشتباهی فاحش می شوند و آنان را در رفاه زیاد پرورش می دهند که موجبات تنبلی را فراهم می آورد و نوجوانان را از تلاش بازمی دارد. این ها نکاتی بود که قرآن نسبت به علل و عوامل تنبلی و راه برونرفت و درمان آن بیان می کند. بنابراین به جای برخوردهای فیزیکی و کلامی تند بهتر است از روش تغییر نگرش و تغییر در امکانات (تنبیه قرآنی) بهره جوییم تا رذیله نابهنجار تنبلی درمان شود. برگرفته از سایت کیهان
یکشنبه 88/8/10 .::. 8:35 عصر .::. مدیریت .::. نظرات ()
درباره ما
فروشگاه اینترنتی رزوه مارکت
ارائه دهنده برنج و چای ایرانی و روغن حیوانی انالوجه
تحویل درب منزل
آدرس : basalam.com/rozveh