کانون الغدیر شهدای روستای انالوجه | ||||
سه شنبه 88/6/17 .::. 12:56 صبح .::. مدیریت .::. نظرات ()
گزارش تحلیلی خبری کیهان
برگرفته از سایت کیهان دوشنبه 88/6/16 .::. 1:26 صبح .::. مدیریت .::. نظرات ()
بی شک یکی از دغدغه های جامعه به ویژه برای نسل جوان شناخت همسر می باشد. چه بساط طلاق هایی که ریشه در این مسئله دارد و طرفین اگر قبل از ازدواج دائم همدیگر را در ابعاد مختلف خوب می شناختند سرنوشت دیگری پیدا می کردند. با تلخیص از وبسایت http://kayhannews.ir/870115/6.htm پنج شنبه 88/6/12 .::. 11:47 عصر .::. مدیریت .::. نظرات ()
امروزه پس از گذشت بیش از نیم قرن از پایان جنگ جهانی دوم، افسانه هولوکاست همچنان افسانه غالب و مسلط زمانه ماست. تاثیرات عمیق و دامنه دار این افسانه و پیامدهای ناشی از آن همچون گذشته نقشی کلیدی در عرصه های داخلی و بین المللی ایفا می کند. پنج شنبه 88/6/12 .::. 12:6 صبح .::. مدیریت .::. نظرات ()
مفهوم احسان و نیکوکاری احسان برگرفته از حسن است که در دو معنای نعمت بخشیدن به دیگری، و احسان در کار و عمل ، کاربرد دارد. کسی که علم نیکویی را بیاموزد یا عمل نیکی را انجام دهد، از جمله نیکوکاران به حساب می آید و بر این اساس است1 سخن امیرمؤمنان علیه السلام که می فرمایند: مردم به آنچه از کارهای شایسته و نیک می آموزند یا به آن عمل می کنند، نسبت داده می شوند2. مصادیق نیکوکاری آنچه از آیات قرآن کریم استفاده می شود، این است که احسان و نیکوکاری، مصادیق فراوانی دارد، به عنوان نمونه: ایمان به خدا ، ایمان به پیامبر صلوات الله علیه و آله ، قرآن کریم و معاد، تقوا و تحمل سختی ها و مشکلات، عفو و گذشت، محبت و دوستی اهل بیت علیهم السلام ، خیرخواهی و اصلاح، اجتناب از فساد، فحشا و گناهان کبیره، استغفار در سحرگاهان، پرداخت زکات، پرداخت کالا و هدیه مناسب برای زن مطلقه، انفاق و بخشش در راه خدا ، تأمین نیازمندان و محرومان، رفتار شایسته با پدر و مادر و... از مصادیق احسان و نیکوکاری است که در قرآن کریم به آن اشاره شده است5. آثار نیکوکاری احسان و نیکوکاری و کمک به انسان های ضعیف و ناتوان، آثار و پیامدهای ارزنده و مثبتی را در دنیا و آخرت به دنبال دارد که به طور خلاصه به چند مورد آن اشاره می شود: 2) خیر و سعادت دنیوی پنج شنبه 88/6/12 .::. 12:6 صبح .::. مدیریت .::. نظرات ()
متن کامل دفاعیه سعید شریعتی عضو شورای مرکزی مشارکت
اشتباهات بزرگ و ادعاهای عجیب موسوی موجب هزینههای سرسامآور شد
سعید شریعتی پس از قرائت متن دفاعیات سعید حجاریان در دادگاه بررسی اتهامات برخی طراحان و محرکان اشوب های اخیر در سخنانی گفت: با موافقت اقای مرتضوی بنده متن دفاعیات خود را قرائت میکنم، هرچند کیفرخواست اینجانب قرائت نشده است. به گزارش رجانیوز، شریعتی پس از قرائت متن کامل دفاعیات حجاریان به معرفی کامل خود پرداخت و خطاب به رئیس دادگاه گفت در تاریخ 7 مرداد به دست پلیس امنیت ناجا دستگیر شدم و پرونده من در حال بررسی است. رئیس دادگاه خطاب به شریعتی گفت: با توجه به اینکه پرونده شما هنوز با کیفرخواست به دادگاه ارائه نشده است آیا مطالبی که می خواهید ارائه دهید، با موضوع ارتباط دارد؟ شریعتی در پاسخ گفت: ارتباطات روشنی با کیفرخواست عمومی که قرائت شد، دارد و فکر می کنم حداقل برای تنویر افکار عمومی و کاستن از بار مسئولیت هایی که به گردن من هست، لازم است آن را قرائت کنم. رئیس دادگاه از شریعتی پرسید مسئولیت شما در جبهه مشارکت چیست؟ شریعتی پاسخ داد من از دومین دوره شورای مرکزی جبهه مشارکت که حدود 8 سال می شود عضو این جبهه هستم. در ادامه قاضی به شریعتی اجازه داد دفاعیاتش را بیان کند. متن کامل دفاعیات سعید شریعتی به این شرح است: به نام خدا ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون ال عمران104 ریاست محترم دادگاه سلام علیکم متن حاضر گزیده ای از مرقومه ای مفصل در بیان دیدگاهها و اعتقاداتم در مورد رخدادهای اخیر است که برای پرهیز از تصدیع و گرفتن وقت دادگاه تهیه شده و قرائت می شود و به همراه متن مشروح خدمت جنابعالی برای انضمام به پرونده به همراه لایحه دفاعیه حقوقی تقدیم خواهد شد، با استعانت از کلام امیرمومنان دفاعیات خود را عرض می کنم. ریاست محترم دادگاه آیه شریفه ای که در ابتدا قرائت شد، ابتنای جامعه رستگار دینی را بر مدار دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر بر می شمارد و بر این مبنا، آحاد جامعه یکان یکان مشمول این ایه شریفه هستند لذا چه کسی اولی بر نفس خویش است به جهت دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر؟ بدین لحاظ من بیان پاره ای از حقایق و نیز اشتباهات و قصورها و تقصیرها را که سبب پدید امدن حوادث تلخ اخیر شده است، مصداق دعوت به خیر امر به معروف و نهی از منکر می دانم. ابتدا لازم می دانم عرض نمایم که اینجانب در تاریخ 7 مرداد 88 توسط مأموران پلیس امنیت با رعایت ضوابط حقوقی و نهایت احترام بازداشت شده و به بازداشتگاه منتقل شدم و چه به هنگام ورود و چه در طول مدت حضور در زندان چیزی جز محبت و احترام و مراقبت های استاندارد و قانونی از نظر بهداشت غذایی هواخوری معاینات پزشکی و سایر موارد از نگهبانان و افسرنگهبان بند مشاهد نکردم و از این بابت سپاسگزار همه انها هستم که لطف و مهربانی آنان، زندان را برای من تبدیل به مکانی برای عبادت و تفکر و قرب بیشتر به خداوند در ماه عزیز شعبان المعظم نمود. همچنین در محضر دادگاه گواهی می دهم که مسئولان و کارشناسان پرونده من همگی در زمره افرادی مؤمن، معتقد، امین و دلسوز نظام بودند که با منطقی ترین روش ممکن، صرفاً به دنبال کشف حقایق و ریشه های ماجرا بوده و نه اتهام زنی های تخیلی. پیشرفت کار پرونده بر مبنای جدال احسن و با تکیه بر نقاط مشترک اعتقادی برای دست یافتن به اختلاف نظرها یا ابهامات موجود در پرونده بود. لذا شهادت می دهم بر حسن رفتار و گفتار همگی آنان و در پیشگاه دادگاه محترم اعلام می دارم هر خبر و نقلی پیش از این و یا از این پس توسط هر شخص و گروهی حداقل در ارتباط با من، چنانچه خلاف موضوعات پیش گفته باشد، کذب محض مضح و موجب ذمه و معصیت خداوند دانا و حکیم است. با گذر از این مقدمه عرض می کنم که ریشه اصلی رخدادهای غم انگیز اخیر، انتشار و دامن زدن به شایعه تقلب گسترده در انتخابات بود. ادعایی فوق العاده بزرگ و مسئولیت آور با تکیه بر حداقل مستندات و صرفاً براساس شایعات اخبار ناموثق و گزارش های نادقیق. من نه در اینجا بلکه از پیش معتقد بوده ام که در انتخابات تقلب نشده است، به این معنا که اعداد و ارقام اعلام شده با تقریب معقول و مرسوم همه انتخاباتها همین است. به اعتقاد من در مکانیزم موجود رآی گیری و شمارش آرا، خصوصاً در انتخابات ریاست جمهوری که به صورت سراسری و معمولاً با تعداد کمی از نامزدها برگزار می گردد، امکان تقلب در حدی که با چنین فاصله ای آرا را دگرگون کند، وجود ندارد. ریشه توهم به وجود آمده انجاست که اصلاحطلبان گمان می کردند با افزایش مشارکت به بالای 60 درصد، پیروزی آنان قطعی است اما این تحلیل مبتنی بر یک شرط مقدر بود و آن اینکه جامعه احساس کند میان اصلاحطلبی و به اصطلاح اصولگرایی یکی را برمی گزیند اما مشارکت به 85 درصد رسید اما چون ان شرط مقدر حاصل نشد، و 2 قطبی دیگری در جامعه رواج یافت، خصوصاً با آن ناشکیبایی و اشتباهی که یکی از بزرگان حامی نامزد مورد حمایت ما در روزهای منتهی به انتخابات مرتکب شد، نتیجه غیر از آن چیزی شد که ما تصور می کردیم. مهمتر آنکه چون هماره اصل بر صحت انتخابات است، مگر آنکه خلاف آن مستنداً ثابت شود، مجموعه مستندات و استدلال های ارائه شده از سوی نامزد مورد حمایت ما به هیچ عنوان کفایت از ابطال سراسری انتخابات نمی کند و حداکثر در صورت وارد بودن اعتراضات منجر به ابطال 100 یا 200 یا حداکثر 500 صندوق می شود که با خروج آرا، همه کاندیداها از این صندوق ها از مجموعه نتایج تغییر محسوسی در نتیجه انتخابات حاصل نمی شود لذا ادعای ابطال انتخابات با چنین مستنداتی مسموع نیست و ما چه بپذیریم و چه نپذیریم چه بپسندیم باید به نتیجه آرا، قانوناً تمکین کنیم. گذشته از موضوع تقلب، آقای مهندس موسوی به عنوان کاندیدای مورد حمایت ما اشتباهات بزرگ دیگری نیز مرتکب شدند. اشتباه اول ایشان ورود نابهنگام و ناهماهنگ بدون برنامه تبلیغاتی و بدون چشم انداز روشنی برای چگونگی اداره کشور در آینده بود که موجب شگفت زدگی، سردرگمی و به هم ریختن برنامه انتخاباتی اصلاحطلبان شد، ایشان علیرغم اینکه در 20 سال گذشته در مجامع علمی و برخی مراجع حکومتی مناصب سیاسی و فرهنگی داشته اند اما به دلیل پرهیز از ورود فعال در عرصه کنشگری سیاسی حرفه ای و جمعی با پیچیدگی های عمل سیاسی در این دوران آشنایی کامل نداشتند و برای هدایت و رهبری یک جریان انتخاباتی و سیاسی از ظرفیت مهارت کافی برخوردار نبودند لذا 2 عارضه توهم و استغنا که من همواره در نقد رفتار ایشان و اطرافیانشان بیان داشته ام، هم موجب پدید آمدن اصطکاکهای فراوان در طول مسیر حرکتهای انتخاباتی و هم زمینه ساز تحریک پذیری و عملکردهای احساسی ایشان در رویارویی با نتایج انتخابات شد. عدم تعادل و عدم برخورداری ایشان و ماشین انتخاباتیاشان از یک شیب و شتاب قابل تحمل در فرآیند رفتار تبلیغاتی و انتخاباتی مشکل و اشتباه دیگر ایشان بود. ایشان در حالی پا به عرصه رقابت گذاشت که حتی میانه روترین اصلاحطلبان هم به رفتار و ادبیات محافظه کارانه و به قول خودشان اصلاحطلبی اصول گرایانه ایشان نقد داشتند و ظرف کمتر از 3 ماه با چنان سرعت و شتابی پیش رفتند که حتی تندروترین مخالفان نظام هم به جرگه حامیان ایشان پیوستند. به صراحت معتقدم دستگاه فکری و ماشین انتخاباتی ایشان تاب تحمل چنین شتاب سهمگینی را نداشت و در مقابل، آثار این شتاب ناتوان شکننده آسیب پذیر و آسیب زننده می نمود و چنانچه ایشان انتخاب می شد، تازه اول مشکل ایشان در رویارویی با سیل توقعات و انتظارات متناقض و متضاد بود که به طور طبیعی اثار خود را بر ثبات و ارامش و روال طبیعی اداره کشور می گذارد. اشتباه دیگر و بزرگترین اشتباه آقای موسوی نوع مواجهه ایشان با مسئله نتایج انتخابات و نحوه اعلام آن بود که تعجیل، تحریک شدگی، احساسات زدگی موجود در آن از سیاست مداری با سابقه و پخته چون ایشان بعید می نمود. ادعای فوق العاده بزرگ، تحریک کننده و خطرناک ایشان صرفاً مبتنی بر برخی گزارش های ناکافی و ناموثق تک روانه و اسباب تحمیل پیروی ناگزیر گروه ها و شخصیت های سیاسی حامی از ایشان بود. شرایط و اقتضائات رفتار جمعی ایجاب می کرد ایشان با تامل و تحمل بیشتر وگردآوری اطلاعات و مستندات کافی و محکمه پسند، نحوه تصمیم گیری در مورد چگونگی برخورد با نتایج انتخابات را به گروههای سیاسی مجرب حامی خود و هزینه و فایده کردن هر تصمیمی بر مبنای خصایل و خصایص موجود در عرصه سیاسی کشور و میزان تحمل تنش در ساختار سیاسی، پس از ادعایی به بزرگی تقلب چند میلیونی در انتخابات واگذار می نمود. این اشتباه منجر به خیابانی شدن سیاست شد و آسیب های بزرگی بر ثبات، امنیت و منافع ملی، زندگی و معیشت و جان و مال شهروندان زد و طمع بیگانگان را در تداوم بی ثباتی و ناآرامی در کشور و بهره گیری از آن در اعمال فشار به نظام جمهوری اسلامی در عرصه های بین المللی برانگیخت. باز کردن پای هواداران به اعتراضات خیابانی به اعتقاد من اشتباهی بزرگ بود. اصالتاً سیاست، هنر کم کردن هزینه های زندگی روزمره مردم در تعامل با ساختار قدرت است و وظیفه سیاستمداران آن است که پشت میزهای مذاکره و روی کرسی های پارلمان و دولت یا در سازمان های سیاسی و حزبی تدابیری بیندیشند که هزینه سیاسی زندگی مردم را به حداقل ممکن برسانند. کشاندن مردم در خیابان و خیابانی کردن سیاست یعنی به حداکثر رساندن هزینه زندگی سیاسی مردم و این به دور از تدابیر و خارج از رسالت سیاست مدار متعهد است، آنهم در شرایطی که این استعداد وجود دارد نه خطاها و ناکارآمدی یا قانون شکنی یک بخش یا حداکثر دولت مورد اعتراض قرار گیرد بلکه به سرعت کل نظام سیاسی و اساس و مبانی و بنیان های آن مورد تعرض قرار گیرد. من معتقدم در ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران، سیاست خیابانی و خیابانی کردن سیاست ممکن است آغازش با کسی باشد اما سرانجامی نخواهد داشت و خود به خود حتی بدون دخالت قوای قهریه میرا خواهد شد و اندک افراد پر شر و شور که شاید بیشتر مایه بگذارند هم تحت تأثیر عوامل بیرونی به سمت وندالیسم و خرابکاری شهری سوق می یابند و سیاست خیابانی بدین نحو و در چنین شرایطی به ابتذال کشیده می شود و بدین ترتیب هزینه های غیرقابل جبرانی بر جان و مال و عرض مردم و امنیت و منافع ملی نظم و انسجام اجتماعی و قواعد مردمسالاری تحمیل خواهد شد که ثمری جز هم افزایی کینه ها به دنبال نخواهد داشت. در این میان، به عنوان عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی نقدهایی هم در رویکردهای کلان و هم در رفتار و عملکرد انتخاباتی به حزب متبوع خود وارد می دانم. آنچنان که پیشتر البته با ادبیاتی متفاوت در خبرنامه حزب نوشته ام، مشکل استراتژیک ما از دست دادن هرم اعتماد یعنی اعتماد به نفس، اعتماد متقابل میان ما و مردم و اعتماد متقابل میان ما و نظام است که دوستان علاقه مند حزبی را به آن مقاله ارجاع می دهم. مهمتر از همه آنها اینکه ما علیرغم این ادعا در مرامنامه خود که در آن، رسالت خویش را گسترش پایگاه مشروعیت حکومت دینی و ولایت فقیه قلمداد کرده ایم اما در طول 10 سال گذشته از این معنا فاصله گرفته ایم و میان ما و رکن اصلی نظام، بی اعتمادی و عدم تعامل سازنده پیش آمده است و سیاست ورزی در حزب ما را با بن بست مواجه کرده است. به علاوه، ما در انتقال اعتقادات و آرمانهایمان به نسل جوان تر حزب دچار مشکل شده ایم و آینده حزب ما به این لحاظ در خطر کژتابی و انشقاق و انحراف سیاسی قرار گرفته است کمااینکه در همین انتخابات نشانه های این پدیده خطرناک را به عینه دیدیم و مصائب و مشکلات آن را لمس کردیم. گذشته از این موارد ما در این انتخابات نیز اشتباهات بزرگی را مرتکب شدیم، از جمله حمایت ناگزیر و تحمیلی و ناگهانی ما از آقای مهندس موسوی بدون آنکه از برنامه تبلیغی، رفتار انتخاباتی و دیدگاه روشن ایشان برای اداره کشور اطلاع کافی و دقیقی داشته باشیم، در حالی که ایشان حتی حاضر نبود با اعضای بلندپایه حزب ما عکس یادگاری بگیرد و به گونه ای با ما رفتار می شد که انگار حزب ما وصله ای ناچسب در مجموع حامیان ایشان است. ما بارها در میان خود بحث کرده بودیم که کشور نیازمند تزریق روحیه گفتگو و صلح و آرامش به جای تنش های فرساینده سیاسی و یقه گیری ها و اتهام زنی هاست اما آقای موسوی با خصایص فردی که داشت، به راحتی اسیر این نوع بازی ها شد و نوید تداوم اینگونه کشمکش ها و رویارویی ها را به جامعه داد و این خلاف اعتقاد و برنامه و دیدگاه ما بود. پس از اعلام نتایج انتخابات، آقای موسوی بدون مشورت و بدون مستند چنانکه در بالا شرحش رفت، ادعای فوق العاده بزرگی نمود که هزینه های سرسام آوری را می شد برای آن تصور کرد. متأسفانه حزب ما نیز تنها ساعاتی پس از انتشار بیانیه آقای موسوی وصرفاً با تکیه بر ادعاهای ایشان، مردم را دعوت به اعتراض کرد و علیرغم هشدار برخی از دوستان در جلسه حزب، خود را شریک در هزینه ها و آسیب های وارده نمود. این در حالی بود که حزب ما استراتژی کلان خود را سیاست ورزی جامعه محور متکی به پارلمانتاریسم اعلام کرده بود و ادعای چنین تقلب بزرگی یعنی اعلام پایان پارلمانتاریسم و انتخابات در ایران و یعنی اعلام پایان کار حزب ما و این یعنی بر سرشاخ نشستن و بن را بریدن چرا که با چنین ادعایی، دیگر هیچ فرد عاقلی حاضر به گوش دادن به ندای ما برای دعوت به انتخاباتهای دیگر نخواهد بود. عارضه دیگر چنین ادعای بزرگ و بی بنیادی، به وسوسه انداختن بیگانگان در ایجاد و تداوم بی ثباتی و ناآرامی در کشور و خارج شدن مدار کار سیاسی از دست نیروهای داخلی و میدان داری عوامل بیگانه بود که حزب ما علیرغم مخالفت مبنایی با این نوع روش ها، بی توجه و غفلت زده گرفتار هزینه های ناشی از آن شد. به هر حال، دلایل دیگری را نیز می توان ردیف کرد اما شخصاً هنگامی که اطلاعیه شجاعانه، دلسوزانه و دردمندانه برادر عزیز و بزرگوارم دکتر سعید حجاریان در بیان خطاهای فردی و جمعی و استعفای ایشان را از حزب دیدم و در چشمان آشنایش نگریستم، تردیدی برایم باقی نماند که اولین قدم و کمترین کاری که باید انجام دهم، استعفا از مقام حزبی خود در جهت جبران بخشی از آسیب هایی است که چه به عنوان موافق و چه مخالف در تصمیم گیریهای جمعی حزب شرکت داشته ام و از آن ناحیه، هزینه هایی به سایر اعضا و از آن مهمتر به کل جامعه و نظام وارد شده است. بر این محور تأکید می کنم که ایران عزیز ما در چهارراه حوادث جهانی و نقطه تلاقی مطامع زورمداران و قدرت طلبان جهان است و همه آنان در صددند که از هر فرصتی برای کسب منافع بیشتر در منطقه و ایران ما بهره ببرند. به عنوان یک فعال سیاسی، این فهم و برداشت را دارم که بی ثباتی و ناآرامی در کشور عزیز ما ایران خواست بیگانگان است و در این میان، تفاوت چندانی میان کاخ سفید، کاخ الیزه، کاخ کرملین، کاخ باکینگهام و کاخ های قدرت مداران دیگر جهانی نیست. همه اینها از بی ثباتی و آشوب در ایران بهره می برند و خود را برای رد و بدل کردن امتیازها و رسیدن به مطامع زورگویانه خود سوار بر موج بی ثباتی و ناآرامی و اختلاف در کشور آماده می کنند. اگر به دیده عبرت و نگاه وطن دوستانه و بر مبنای شناخت دقیق از رفتار قدرت طلبان جهانی به ماجراهای اخیر بنگریم، پشت همه این ماتم سرایی های مزورانه رؤسای جمهور، وزرای خارجه، نمایندگان پارلمانها و غیره و ذالک می توانیم خنده های موذیانه آنان را بنگریم که به گمان خود فرصت یافته اند که فشارهای بین المللی را بر ایران بیافزایند و با تحقیر سرکوب عزت اقتدار جهانی ایران اسباب خشنودی دشمنان و رنجیده خاطر شدن دوستان ما در جهان را فراهم آورند و ایران را از مواضع حق طلبانه خود در مناسبات بین المللی عقب بنشانند. همه نیروهای سیاسی و تک تک آحاد مردم، دل در گرو عزت جهانی ایران دارند. در این مقطع زمانی، باید هوشیارانه به رفتار بیگانگان و خواست و مطلوب آنان که تداوم ناآرامی، بی ثباتی و خشونت در ایران عزیز است، نظر کنند و با برگرداندن آرامش و وحدت و انسجام و همدلی و اتحاد، طمع خام بیگانه را از میان بردارند. من در طول فعالیت های چند ساله اخیر به ویژه در انتخابات با دوستان جوان و نوجوان علاقهمند، پیگر و پرتلاشی آشنا شدم که عموماً صادقانه برای تأثیرگذاری در سرنوشت خویش و عشق و علاقه به میهن به ما فعالان سیاسی چشم دوخته و از ما فکر و جهت آموخته اند. من ضمن درود بر همه آنان یاد می کنم از فرمایش آموزنده مقتدایم حضرت امام خمینی که از ایشان منقول است، فرموده اند چه کسی گفته است که حرف مرد یکی است، مرد آن است که حرفش دو تا شود، یعنی اگر پی به اشتباه خود برد، جسارت و شجاعت اعلام تغییر نظر و جبران اشتباه خود را داشته باشد، من در طول این انتخابات سخنرانی های زیادی کرده ام، مقاله های متعددی نوشته ام و خبرهای زیادی را که بعضاً از منابع غیرموثق و صرفاً براساس شنیده ها و گفته ها بوده است و خود نیز به صحت آنها اطمینان کامل نداشته ام، ذکر کرده و سبب شده ام برخی از آنها در منابع خبری درج شود. اگر چه شرافتمندانه باید ذکر کنم که همه نیت من افزودن بر گرمی و نشاط و شورعمومی و افزایش مشارمت ملی در انتخابات بوده است اما این هدف ارزشمند به من اجازه نمی داده است که سخنان و گفتار ناحق و ناراستی را دستمایه اهداف سیاسی و تبلیغاتی خود کنم. اقرار می کنم که برخی نقل قول های من ناصواب بوده است و بعضاً زحمات خادمان کشور را زیر سؤال برده و حقوقی را از کسانی ضایع کرده است و احیاناً بر توهمات و توقعات و انتظارات دامن زده است. این جفا از نظر من اخلاقی نبوده است و من خود را در این میان از پایبندی به اخلاق سیاسی و سیاست اخلاقی در فاصله می بینم. خصوصاً آنکه احتمال می دهم آن روند تأثیری بر خدشه وارد شدن به اعتماد عمومی و امنیت و آرامش جامعه داشته، سهمی حتی اندک در حوادث پس از انتخابات داشته باشد. به همین خاطر، اولاً از پروردگار منان طلب آمرزش و استغفار می کنم. ثانیاً از همه کسانی که حقی از آنان ضایع کرده ام، در اینجا به اجمال و بعداً که فرصت یافتم که به دقت جستجو کنم، تک تک رسماً پوزش می خواهم و از همه شما دوستانم که به حرف و سخن من اعتماد کردید و احیاناً ناخواسته بدون تحقیق و بر مبنای اعتماد صرف شریک در اشتباه من شدید، عذر می خواهم و امیدوارم به حرمت دوستی هایمان از من درگذرید. همین جا اجازه می خواهم سخن با دوستان و عزیزان خصوصاً جوانانی که خود را موج سبز نامیده اند، بگویم و امیدوارم بر این سخن من دقت نظر داشته باشند و از برادر کوچک خود آن را بپذیرند. خاطرتان هست که در ایام انتخابات سرود سازمانی یکی از فرقه های ضد انقلاب توسط بخش هایی از ستاد آقای موسوی برگزیده شده و بر روی آن نماهنگ انتخاباتی ساخته شد و البته همان موقع من و بسیاری دیگری از دوستان، مخالف انتخاب این سرود بودیم. در آنجا وعده می داد که تفنگ و گل و گندم داره میاره، من می خواهم برادرانه عرض کنم اگر این موج سبز بر مدار شخص محوری مدعاهای بزرگ و بی پشتوانه توهم و استغنا و تحمیل هزینه بر مردم و نظام، در عمل به رویارویی با نظام برآمده از انقلاب اسلامی سوق یابد و از آن ناگوارتر، مطمع نظر و مورد طمع بیگانگان قرار گیرد، یقین بدانید از گل و گندم در آن خبری نخواهد بود و خدا نکند که منجر به آوردن تفنگ تنها شود که در آن صورت نه فقط از باد سبز بهار رونق و پیشرفت و شکوفایی این آب و خاک خبری نخواهد بود بلکه باد سموم خشونت و خونریزی همه را با خود خواهد برد. مسلماً بیگانگان نمی خواهند بهار سبز امید در دشت های دوست داشتنی این مرز پرگهر بوزد. نگاه کنید به شرق ایران عزیز، 7 سال است که از سینه ماوراء النهر، باد سبز بهار بر ویرانه های بدخشان و پنج شیر و قندهار و کابل و هلمند و ارزگان نوزیده است و هر روز از جای پای جنگجویان بیگانه و خشونت طلبان و ستیزه جویان، غبار آغشته به خون مردان و زنان افغان برمی خیزد و به غرب این مرز و بوم بنگرید که 6 سال است که از بین النهرین نوید فروردین و خرمی و سرسبزی بر انبار و موصل و بصره و بغداد و نجف و کربلا نرسیده است و سوغات چکمه پوشان امریکا و انگلیس و بازماندگان دیکتاتور سابق و ستیزه جویان خشونت طلب جز کشتار دسته دسته مردم بی گناه و بی دفاع عراق چیز دیگری نبوده است. به قول استاد آواز ایران آقای محمد نوری ما چه سفرها کرده ایم و چه خطرها کرده ایم که این ملک ایران شود و همه می دانیم و باور داریم که دریغ است ایران که ویران شود کنام پلگان و شیران شود. و در پایان چند کلامی هم به محضر مقام معظم رهبری عرضه می دارم: محضر عالی مقام معظم رهبری حضرت ایت الله خامنه ای دام عزه عرض ارادت و سلام خالصانه این سرباز کوچکتان را بپذیرید. اگرچه به قول حافظ علیه الرحمه من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم اما چون به حافظه مهربان و دوست پرورتان اعتقاد دارم، عرض می کنم که من همان سعید شریعتی خودتان هستم که دور یا نزدیک می دانید ارادت و علاقه مندی ثبت و ضبط شده من به خودتان را در این مجال کوتاه فرصت بیان همه آنچه در دل دارم، برایتان نیست و جسارت تصدیع ندارم. انشاء الله روزی فرصت دست دهد تا تفصیل آنچه باید بگویم، قلمی کنم. غرض اینجا بیش از یک عرض ارادات و عذر تقصیر نیست. همه دوستان و خانواده و نزدیکان من می دانند که حضرتعالی نه فقط به لحاظ حقوقی رهبر نظام مورد علاقه و اعتقاد من و از نظر شرعی حجت و مرجع امور دینی من هستید، بلکه همگان از جایگاه شما در میان دل و علاقه و احترام شخصیام به شما خبر دارند. همواره کوشیده ام که این احترام و اعتقاد را اظهار و بر آن مباهات کنم و حتی اگر در کوران مباحث سیاسی ابهامات و انتقاداتی نسبت به مواضع سیاسی حضرتعالی داشتهام یا از بیان آن صرف نظر نموده و یا با مراعات شان مرید و مرادی در نهایت ادب و احترام آن را بیان نمایم. اما انکار نمیکنم که بر حسب هیجان و تلاطم و توفنده بودن رودخانه سیاست در ایران ممکن است پاروزنی ناشی چون من هراز گاهی ناشیانه پارویی به خطا زده باشم و جانب حرمت از کف فرو نهاده باشم این بماند. میدانم که جنابعالی از پیامدهای تلخ انتخابات حقیقتاً شیرین 22 خرداد تا چه حد آزرده خاطر رنجدیده و دغدغهمندید آن گاه که شنیدم شما عدهای را در این امتحان مردود اعلام کردید، به یاد روایت ابن اعثم کوفی درالفتوح از ماجرای صلح امام حسن (ع) افتادم که پس از پذیرش آن صلح نامه عدهای از یاران زبده و اصحاب امام مجتبی(ع) که حتی در برخی اسناد حضرت حسین بن علی (ع) هم در میان آنان ذکر شده، به این تصمیم معترض شده و به سوی خیمه امام رفتند. حال یا حجر بن عدی یا جابربن عبدالله انصاری پرده خیمه را بالا زد و به طعنه و خشم و اعتراض عرض کرد: "السلام علیک یا مذل المومنین" و اصحاب هر یک با لحنی تند مراتب اعتراض خود را بیان داشتند. اما کریم اهل بیت کریمانه بر آنان نگریست و با مدارا آنان را به مصالح و منافع و شرایط و محذورات پذیرش صلح نامه رهنمون شد و اسباب شرمساری و عذرخواهی آن مردان بزرگ تاریخ اسلام را فراهم نمود. یقین دارم شما نیز به شیوه و منشی جد مکرمتان عمل خواهید کرد و نخواهید خواست که مردودین این امتحان بزرگ که در میان آنان از پیشکسوتان انقلاب اسلامی تا جوانان و نوجوانان پرهیجان حامی نامزدهای انتخاباتی حضور دارند علیرغم این مردودی درب مهربان مدرسه نظام اسلامی را به روی خویش بسته ببینند و شرایطی فراهم خواهد آمد که هر یک به اندازه سهم خود به جبران خطا و خطیئه نسبت به نظام و انقلاب و دستاوردهای آن بپردازند. من اگر چه پس از پیام تبریک جنابعالی در روز بعد از انتخابات نه فقط حجت سیاسی بلکه حجت شرعی را نیز در باب سکوت و پذیرفتن نتیجه انتخابات برخود تمام شده دیدم و افسار شتر فتنه را بر گردنش آویختم و از شهر خارج شدم که مداخلهای در امور نداشته باشم اما به هر لحاظ به سهم اندک خود که احتمال میدهم بر توهمات و توقعات مردم و احیاناً عصبانیت حامیان نامزد مورد حمایت افزوده باشم، در جریحه دار کردن دل و جان شما هر چند ناخواسته خود را قاصر و شرمسار میدانم. اگر چه خالصانه بر نیتم که خدای قادر متعال میداند تا پیش از انتخابات افزایش مشارکت ملی در انتخابات بوده تأکید میکنم اما به هر حال شد، آنچه شد و من هم خود را در آن سهیم میدانم بی آنکه قصد سویی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی در هیچ لحظه از لحظات فعالیت انتخاباتی از ذهنم گذشته باشد. من در اینجا و در مخاطبه با مقام ولایت فقیه اعتراف افتخارآمیزی میکنم و بارها هم در شرایط عادی از این دیدگاه خود دفاع کردهام که به جمهوری اسلامی متکی بر نظریه فقهی ولایت فقیه حضرت امام خمینی(ره) و مصداق صادق و لایق آن در زمان حاضر یعنی آیتالله سید علی خامنهای (ایدهالله) اعتقاد راسخ دارم و سخت معتقدم که حجت ما در امر ولایت فقیه تنها و تنها مجموعه حدود 40 سال نظریه پردازی و 10 سال تجربه علمی حضرت امام راحل (ره) در استقرار نظام جمهوری اسلامی متکی بر نظریه ولایت فقیه است که منشوری چند وجهی از حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و میزان بودن رای ملت، برگزیدن مجتهد عادل و مدبر جامع شرایط توسط خبرگان رهبری و تصدی مقام ولایت توسط ایشان فقهالمصلحه و مجمع تشخیص مصلحت نظام را شامل میشود و راویان صادق آن یاران همراه و شاگردان ممتاز آن امام عزیز و اولی بر همه آنان حضرتعالی میباشید. من بر این دیدگاه مانا هستم و رشد و پویایی و تعالی و پیشرفت و انسجام و اتحاد میهن اسلامی و ایران عزیز را در گرو استقرار این نظام میدانم و هیچ جایگزین مشروع و کارآمدی را تا کنون برای این نظام و برای جامعه ایران نیافتهام، این هم بماند. مقام معظم رهبری آگاهید که در سنت قدیم لشگریان هر گاه سردار و سربازی مرتکب خطا و اشتباه میشد، در سینیای یک جلد قرآن کریم و یک دشنه میگذاشت و برای عذر تقصیر به پیشگاه امیر لشگر میرفت معنی این سنت هم آن بود که یا از من به کلامالله مجید در گذر و یا با این دشنه مرا عقوبت کن؛ من هم تلمیحا و تمثیلا در این نوشته همان سنت را پیشه میکنم: ابتدا آیه کریمه: "فبما رحمة من الله انت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لا نفضوا من حولک " را خدمتتان عرضه میدارم و در کنار آن پرچم سه رنگ همیشه جاوید جمهوری اسلامی منقش به نشان مبارک الله و شمشیری که در آن نشان است را به عوض آن دشنه. خواهی درگذر و خواهی عقوبت کن، و لامرالیکم. تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود جمعه 88/6/6 .::. 1:35 صبح .::. مدیریت .::. نظرات ()
اعتراف صریح نظریه پرداز اصلاحات در دادگاه جمعه 88/6/6 .::. 1:13 صبح .::. مدیریت .::. نظرات ()
|
||||
.:. Weblog Themes By : samentheme .:. |